وقتی یک رابطه ی مخفیانه (یا نیمه مخفیانه) در زندگی همسر ادم باشه... ادم به کوچکترین امور هم حساس و بد بین میشه
چند روز پیش شوهرم یهو جلوی یک مغازه نقره فروشی توقف کرد و نگاهی به انگشترای عقیق انداخت. در حالی که خودش انگشتر عقیق داره و لزومی نداشت این کار رو بکنه!
خب اولین فکری که به ذهن من میاد اینه که داشته نگاه میکرده تا برای اقدس چیزی بپسنده! من چند مغازه جلوتر داشتم خرید میکردم... در تمام مسیر برگشت با خودم فکر میکردم برم یواشکی جیبهاشو بگردم ببینم چیزی خریده یا نه...
مشابه این اتفاق ساده در هفته بارها برای من میفته... البته الان که روابط حضوریشون کم شده خیلی کمتره. اوایل تقریبا هر کار کوچک رو به حساب اقدس میگذاشتم... کم کم متوجه و مطمئن شدم اغلبش ربطی به اقدس نداشته
چرا اون یکی وبتون رو تعطیل کردید؟ زیادی بهتون ایراد میگرفتند خواننده ها؟ خسته شدید؟ برای همین بود که درست چند روز قبل تعطیلی این وب رو معرفی کردید؟ که دیگه اینجا بنویسید تا ما فکر کنیم که خیلی خانمها درگیر همیار هستند و کللللللللللللللللل مردها اهل زن دوم و صیغه؟ حداقل ادبیاتتون رو تغییر میدادید. انقدر تند و تیز جواب کامنتها رو ندید که ما بفهمیم خودتون هستید.
شما که اصلا لینکدونی نداشتید چطور این وب رو بعنوان دوستتون معرفی کردید به عموم خوانندگان. چقدر فریب؟ چقدر ؟
حالا میایید و مینویسید اگر ناراحتی نخون و برو سر زندگیت بشین.
حرف های منطقی جواب نداره خانم. چه توی این وب باشه چه توی اون یکی
جالبه برام این همه اصرار کامنترا برای اینکه بگن من اینکم
و جالبه وقتی میگم نیستم ناراحت میشن!
راحت باشید همه تون دسته جمعی
پطور میفهمی اینستاگرامت رو هر روز چک می.کرد؟
از روی ویوی استوری
حالا خوبه اون وبلاگ رو تعطیل کردی اینجا میتونی بنویسی
اینم از مزایای داشتن چند وبلاگ داشتنه مثل مزایای چند همسری و داشتن هوو
که هر وقت حال نداشتی شوهرتو بفرستی خونه هوو
شما اینجوری فکر کن
چرا اینک وبش پریده؟
بدی صیغه ی مخفیانه همینه. همش با سوء تفاهم طی میشه.