پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

فطرت

نمیدونم اول از همه کی پای فطرت رو توی بحث های اینجا باز کرد. به نظر من تنوع طلبیِ مرد، توی ذاتشه. فرق ذات و فطرت رو هم من دقیق نمیدونم. فقط برداشتم اینه که فطرت مربوط به نوع بشر اعم از زن یا مرد هست. مثلا میگیم فطرت انسان خداجو هست. اما وقتی منِ پنهان نوشت میگم ذات مرد، منظورم خصوصیات ذاتی جنس مذکر هست. همونطور که خود نمایی توی ذات زنه. فکر کنم توی کامنتها هم قبلا این مثال رو زدم.

حالا الان یکی میاد میگه من 100 تا زن میشناسم تنوع طلب(از لحاظ ارتباط با جنس مخالف) هستند. صد تا مرد هم میشناسم که همش دنبال خودنمایی هستن. باشه قبول. ولی در مجموع به طور متوسط زن ها بیشتر خرج لباس و ارایشگاه میکنن یا مردها؟ زن ها بیشتر اهل خیانت هستند یا مردها؟ 

خودمون رو گول نزنیم.

ضمنا همه ی دستورات دین هم اونجور که برخی گفتند در تطابق با ظاهرِ فطرت نیست(اگر به بطنش نگاه کنیم بحث عوض میشه). علایق رو با فطرت قاطی نکنیم. مثلا انسان به طور عادی به جان و مالش علاقه داره. پس شهادت و انفاق این وسط چی میشن؟ یا مثلا اونها که میرن خلافکار میشن ایا همه شون از روی ناچاریه؟ نه خیلیا هستن که از روی پلیدی و زیاده خواهی و خودخواهی هست که دزد و قاچاقچی و قاتل میشن و از کارشون هم راضی هستن. اینا فطرت شون چیه؟!


یه مبحث رو هم چندین بار گفتم. ولی انگار هنوز بعضیا فکر میکنن من نظرم اینه که مردها باید برن دو سه تا زن بگیرن!!! خیر دوستان. من همیشه میگم اصل خلقت بر تک همسریه. چند همسری برای شرایط خاص و افراد خاص هست. اگر اصل بر چند همسری بود خدا باید تعداد دخترانی که خلق میکرد اقلا دو برابر پسرها میبود. درصورتی که میبینیم به طور حدودی تعداد موالید دختر و پسر بسیار به هم نزدیکه.

تامام!

حول حالنا الی احسن الحال

چند روزی بود یکم حال و روز جسمی و روحیم خوب نبود (به اقدس هم هیچ ربطی نداشت!!) 

امروز عصر باید جایی میرفتم. بچه ها رو گذاشتم پیش باباشون و رفتم. ولی متاسفانه کارم انجام نشد. توی رگبار عصر پنجشنبه خیس شدم. اومدم سوار ماشین شدم و به خاطر فشاری که این چند روز روم بود و انجام نشدن کارم، هق هق تو ماشین گریه کردم. با صدای بلند. شیشه های ماشین خیس بود و رهگذرها نمیتونستن حالم رو ببینن.

یکم که اروم تر شدم ماشین رو روشن کردم و راه افتادم. توی ترافیک متوجه شدم از ماشین کناری صدای اهنگ میاد. منم گوشیمو وصل کردم به رادیوی ماشین و اهنگ گذاشتم. 

هرچی اهنگ دوبس دار بود پلی کردم! با صدای بلند!! اتفاقا چندتای اولش هم درمورد پاییز و بارون و اینا بود!! یکم حالم بهتر شد. یکم جلوتر دیدم پسرک گل فروش گل مورد علاقه من رو داره میفروشه... کمتر پیش میاد ببینم دست فروش ها این گل رو دارن. سریع ازش یه دسته گل خریدم و با یک نفس عمیق بوش کردم و حالم خیلی بهتر شد...

خدا کنه فعلا تو همین حال خوب باقی بمونم.

کاغذهای باطله

اون پست مربوط به اطلاعات اقدس روی کاغذ باطله ها رو یادتونه؟

امروز یه کاغذ دست بچه ها بود. مطالب پشتش توجه شوهرم رو جلب کرد. بهش گفتم کاغذ باطله های فلان کار هست. اتفاقا توی یکیش اطلاعات اقدس هم بود.

فقط سکوت کرد.

فهمید که من در جریان موضوع هستم...

وسوسه

چند روز پیش همسر خواب بود. یک لحظه گوشیش یه زنگ خورد و قطع شد. با خودم گفتم شاید اقدس بوده. پاورچین پاورچین رفتم گوشیش رو روشن کردم. تماس از اقدس نبود. ولی یه چیز دیگه دیدم روی گوشیش که خیلی عجیب بود! چندوقت پیشا گفته بودم که شوهرم اخیرا همه پیام رسان هاش با اثر انگشت خودش باز میشه. ولی اینبار دیدم رو گوشیش نوشته فلان پیام رسان از حالت قفل خارج شد!! همون پیام رسانی که با اقدس توش چت میکنن... یهو شیطون دوید تو جلدم که بردارم پیامای اقدس رو بخونم. چند ثانیه مکث کردم. ولی درنهایت پشیمون شدم. خیلی سال هست که دیگه پیام هاش رو نخوندم. اونوقتا که میخوندم خیلی چیزا دستم اومده بود. ولی درکنارش کلی هم حالم به هم خورده بود از شوهرم و از پیامهای اقدس... سوهان روح بود. و اینکه یک عطش کاذب بهم میداد. همش دوباره مترصد فرصت بودم که برم بخونم. 

ولی اینبار هم با اینکه امکانش رو داشتم اینکار رو نکردم. یکبار عهد خودم رو بشکنم دیگه تضمینی نیست بعدا هم این کار مزخرف رو تکرار نکنم.