پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

زنِ عشقم

توی یک پیج اینستا یک چالش گذاشته بودن که دوست داشتید جای کی بودید؟

یه عده قابل توجهی جواباشون اینجوری بود:

جای زنِ دوست پسرم

جای زنِ عشقم

جای دختری که عشقم باهاش ازدواج کرده

....


خب خاک تو سرتون کنن.... یعنی واقعا دوست دارید جای زنی باشید که داره بهش خیانت میشه؟! احمق های اویزون. خجالت هم نمیکشن که با مرد متاهل ارتباط دارن

عشق دختر به پسر

یک فیلم داشتم میدیدم که یک دختری عاشق یک پسر شده بود و چه قدر دلواپس اون پسر بود و با احترام براش دل میسوزوند!!

حالم بد شد... حس کردم اون دختر اقدسه و عاشق شوهرم شده و هی آویزون شوهرم شده. چه قدر چندشم میشه از تصور اینکه این دو تا چه طوری با هم اشنا شدن و به هم دل بستن... دچار تهوع میشم... 

البته الان دیگه کم پیش میاد با این فکرها حال خودمو خراب کنم. ولی قبلا خیلی پیش میومد. با هر جرقه ای مینشستم به داستان بافتن در مورد اتفاقاتی که احتمالا بینشون افتاده! و حال خودمو خراب میکردم...

خاک تو سرت اقدس....

ماه رمضان

هر سال موقع ماه رمضون کلی خوشحال بودم که همسر یک ماه پیش اقدس نمیره! اگرم بره دستش کوتاهه!!!

حالا دو تا ماه رمضونه که کرونا داریم و کلا همینجوریشم کم میره پیش اقدس چه برسه به ماه رمضون! لذتش برام کم شده!!

حکایت اون جوکه هست که توی یک شهری کرایه ماشینا رو کم میکنن مردم میرن اعتراض میکنن! شنیدین که؟! 

دیدار همسر و اقدس

روزهایی که متوجه میشم شوهرم پیش اقدس بوده، خیلی عصبی میشم. اگر اظهار خستگی کنه دلم میخواد فحش بکشم به جونش. گاهی هم مدام فکر اینکه کجا رفتن باهم، مثل خوره به جونم میفته... این جور وقتا همش دلم میخواد به شوهرم تیکه بندازم. نیش و کنایه دار حرف بزنم. اخم هام هم همش توی همه...

موضع من نسبت به تعدد

همون طور که قبلا گفتم، وقتی من تصمیم گرفتم طلاق نگیرم و به زندگی مشترکم ادامه بدم، قاعدتا باید رابطه م با همسرم رو ترمیم میکردم. وگرنه زندگی میشد محل جنگ و دعوا. پس همه تلاشم رو کردم و میکنم که حداقل ظاهر رو حفظ کنم، هرچند که از درون داغون بودم. سعی کردم به هر نحوی حال خودم رو بهتر کنم، اعتماد به نفسم رو افزایش بدم و توانمندی هام رو تقویت کنم.

اما این بدین معنی نیست که من موافق تعدد شوهرم هستم. هرچند که اصل تعدد رو قبول دارم که برای جامعه لازم هست. اما نه اینکه یکی مثل شوهر من پاشه بره یهو بی خبر زن بگیره! این که تعدد و صیغه برای چه کسانی هست درین مطلب جاش نیست. 

در این سالها گاهی هم رفتارم با تصمیمم همسو نبوده و احساساتم غلبه کرده. هرچند که در کل همیشه سعیم بر این بوده که کیفیت زندگی مشترکمون رو بالا ببرم... حتی گاهی به دروغ جلوی شوهرم تظاهر به چیزهایی کردم که واقعا احساس درونیم نبوده. 

پس... نظرم به طور کلی این نیست که تعدد بلااستثنا برای همه خیانت محسوب میشه و از ریشه کار غلطیه.

اما با اینکه هر دختری اویزون مرد متاهل بشه یا هر مردی راحت پاشه بره زن دوم بگیره هم مخالفم.

صیغه و تعدد شرایط داره

یک نمونه مشابه

امروز توی یک کانالی این مطلب رو که از زبان یک خانم با شرایط مشابه من هست دیدم...

شما هم بخونید:


"این متن رو برای آقای مجردی که به این تصمیم در همراهی با شوهرم انتقاد داشتن و کسانی مینویسم که مسیر رسیدنم به این تصمیم و همراهی با همسر در هر حلالی رو نمیدونن:


۱. #ازدواج_موقت سه سال پیش رو حس کردم و متاسفانه با تجسس مطمئن شدم که داره اتفاقهایی میفته، و اول چندماه غیرمستقیم تذکر دادم، بعدش مستقیما به رو آوردم و وقتی ایشون البته به حق معتقد بود که این موضوع فقط به خودش مربوطه و سوالش این بود که من این مدت برات کم گذاشتم که جوابم منفی بود، چون با ورود اون خانم به طور مخفی، مشکلی به مشکلاتمون اضافه نشده بود، درسته که ارتباط خودمون به دلیل کم مهارتی هر دو کیفیت خوبی نداشت، اما منصفانه که بگم، اون خانم وقتی محرم همسرم بود، مشکل جدیدی اضافه نکرد به ما...

فقط من اون موقع #غیرت_زنانه داشتم که الان سعی میکنم نداشته باشم...


۲. خواستم بدونید که منم میفهمم که برای تنهایی با هر خانم لازم نیست محرمیت اتفاق بیفته، اما وقتی همسر من اینو میخواست و گناه هم نیست، چند تا مسیر دارم:


*زندگی رو رها کنم و برم! و منم بشم یکی از خانم هایی که حاضرم به خاطر حمایت نصفه و نیمه یک مرد در زندگیم، با مردی به مدت کوتاه محرم بشم...(این نکته رو اولین بار که مشاورم گفت:

 که اگر بری از این زندگی، تو هم میشی یکی از خانم هایی که بعدا میری دنبال محرمیت موقت...

اونقدر بهم تلنگر زد که هنوز خیلی خوب یادم مونده که چه نکته مهمیه...)


*چشمم رو ببندم و به روی خودم نیارم و اینطوری همسرم رو تنها بگذارم که حتما مخفی کاری، چالشهایی داره که آرامش هر دومون میره...


*و راه سوم اینکه خودم باشم و کمک کنم که این جریان با سلامت و عاقلانه پیش بره...


کدوم راه به صلاحه و عاقلانه تره به نظرتون؟"


حلقه ازدواج

مدتی بعد از ازدواجمون شوهرم دیگه حلقه دستش نکرد! فقط توی مهمونی ها دستش میکرد. میگفت تو محل کار حلقه م تو چشمه خوب نیست دستم کنم!!! منم یه روز رفتم براش یه حلقه استیل ساده تر خریدم که تو محل کار و غیره دستش کنه... یه مدت اونو دستش کرد. بعد یه روز یه انگشتر فیروزه خرید و دستش کرد... و دیگه اون حلقه استیل رو هم دستش نکرد(تو دست راستش انگشتر عقیق داشت)

من خیلی حرص میخوردم که حلقه دستش نمیکنه... بعدها که سر و کله اقدس پیدا شد، با خودم گفتم شاید چون از اول تو فکر تعدد بوده، حلقه رو کم کم کنار گذاشته... 


دیروز منزل یکی از دوستانمون دعوت بودیم. خانواده اقای الف هم بودن. یکهو چشمم به حلقه اقای الف افتاد. با خودم گفتم، پس حلقه دست کردن هم نشونه وفاداری نیست. البته بعضیا هستن که وقتی همراه زنشون هستن حلقه دست میکنند، بقیه مواقع درمیارن. اما شوهر من کلا خودشو خلاص کرده بود... هیچ وقت دست نمیکرد. 

هرچند که خیلی از دخترا الان انقدر بی وجدان هستند که اگه حلقه هم دست مرد ببینن باز هم حیا نمیکنند و اویزون مرد میشن...

بحث های زن و شوهری

ما هم مثل همه زن و شوهرها گاهی بحث و جدل داریم. و قاعدتا در ایام عید که مردها خونه هستن اصطکاک بیشتره و احتمال بروز بحث بیشتره....

مسلما این بحث ها هیچ ربطی به اقدس هم نداره... ولی وقتی من ناراحتم به اون هم فحش میدم! کلا پای ثابت همه ی ناراحتی های من فحش به اقدس هست...