پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

حس ششم

سلام

اومدم براتون بگم که باز هم حس ششم من زد توی خال و اون تحفه برای اقدس بود!

پیرو درخواست هاتون توی کامنتها هم حرف خواستگارای اقدس رو کشیدم وسط! به همسر گفتم که اقدس هیچی خواستگار درست درمون نداشته؟

گفت: چرا داشته. الانم داره!

-پس چرا ازدواج نمیکنه باهاشون؟!

-به نظرت چرا؟

-خب ازدواج تک همسری خیلی بهتر از زن دوم شدنه. تازه اونم معلوم نیست کِی!

-دلایل خودش رو داره. نمیخواد!


بفرمایند لقمه چرب و چیلی گیرشون اومده حاضرن خفت زن دوم شدن رو قبول کنن! شایدم عاشق شده نمیتونه دل بکنه. که در این صورت واقققققعععععا خاک هر دو عالم بر سرش. 

کیس ازدواج

همسر گفت که یکی از همکاراش چند وقتیه طلاق گرفته و الان تصمیم به ازدواج داره. ازم پرسید کسی رو براش سراغ داری؟

گفتم نه

ولی دلم میخواست بهش بگم خب اقدس رو طلاق بده معرفیش کن به اون. باهاش ترشی انداختی هم منو دق میدی هم اون رو هوا مونده

دعای این شب هام

اقدس.... الهی به حق این شب ها به زودی زودِ زود... توفیق شهادت بهت بدن و از رو زمین حذف شی.. 

دلم نمیاد دعا کنم کرونا بگیری بمیری. نه به خاطر خود خاک بر سرت. به خاطر مادرت. نمیتونم ببینم مادری به عزای بچه ش بشینه.

انشالله ارزوی زندگی کردن با شوهرم رو به گور ببری

نفرین با عافیت!

یه بار چندسال پیش یکجا رفتیم روضه. در کمال تعجب دیدم سخنران مجلسشون خانم همیز هست. بعد از تموم شدن مجلس یه عالمه خانم جوان دورش رو گرفتن و ازش مشاوره میگرفتند. منم که اون روزا در اوج تلاطم ها بودم مثل بقیه رفتم پیشش. اما صبر کردم خلوت تر بشه بعد حرفم رو بزنم. تقریبا همه رفته بودند و من و یکی دو نفر دیگه مونده بودیم. خانمی که داشت سوال میکرد لابلای حرفاش گفت: همش دعا میکنم شوهرم سکته کنه من از دستش راحت شم!! یهو من پریدم تو حرفش و گفتم: این چه دعاییه میکنی؟ سکته کنه علیل بیفته رو دستت بعد مجبور شی یه عمر از ادمی که ازش متنفری پرستاری کنی؟ یه دعای درست بکن! خانم همیز از حرفم جاخورد و به طور ضمنی نظر منو تایید کرد! خود اون دختر هم انگار تاحالا به این وجه دعاش فکر نکرده بود... سری تکون داد و گفت راست میگی!

واقعیت اینه که در مورد شوهر خودمم همینم. اگر بخوام نفرینش کنم همیشه اینو تاکید میکنم که خدایا بدبختیش مال خودم نباشه! (انگار خدا منتظر نشسته نفرینای منو مستجاب کنه!!) 

اگر خواستید نفرین کنید یه جوری نفرین کنید که طرف از ریشه قطع شه!

دوست مثبت

امروز شوهرم داشت تعریف میکرد که خانم یکی از دوستانش باردار و استراحت مطلق هست. تهران کسی رو ندارن. رفته شهرستان خونه مادرش و در نتیجه این دوست همسر چندماه هست که تنهاست و اوضاع خوبی نداره...

خیلی دلم میخواست به شوهرم بگم: عه چرا نرفت کسی رو صیغه کنه!!!!


پ.ن:البته وقتی شوهر من صیغه کرد من حامله نبودم.

تحفه ای برای اقدس

چند روز پیش شوهرم یه وسیله خیلی عادی که البته ما غالبا ازش استفاده نمیکنیم تهیه کرده بود. ولی چیزی درموردش نگفت و خیلی عادی گذاشت یه گوشه. من شک کردم که احتمالا اونو برای اقدس تهیه کرده. برای همین به بهانه جمع و جور کردن بردم یکجا قایمش کردم که اگر شوهرم خواست ببره به اقدس بده پیداش نکنه و مجبور شه از من سراغش رو بگیره!!

امروز گفت راستی اون فلان وسیله رو بذار میخوام بدم به کسی! منم گفتم باشه. ولی درنیاوردم...

حالا منتظرم ببینم کی وقت بیرون رفتن اونو طلب میکنه!

هستند برآن عهد که بستند!

چند پست قبلتر گفتم که شوهرم مدتیه رعایت میکنه توی خونه با اقدس چت نمیکنه... اما این تعطیلات کرونایی تهران، باعث شده که شوهرم 24 ساعته پیش ما باشه و ناچاره! دیگه تو خونه گاهی پیامای اقدس رو باز کنه و جواب بده! مشاهده شد که همچنان اقدس کما فی السابق ور ور میکنه و کلی پیام میفرسته...

چی میگی این همه وراج؟