پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

مزاحم قبلی

خیلی سال پیش تو محل کار شوهرم یه دختر مطلقه بود که خیلی مارموز و مظلوم نما بود. ظاهرش مذهبی بود ولی من که خودم یک زن محجبه هستم میفهمیدم حجابش الکیه. در حوزه کار خودش، مهارت خوبی داشت و برای همین شوهرم زیاد باهاش کار میکرد. اما زیر اون نقاب مظلوم، یه دختر پر رو و خودخواه بود که چندباری پنجه تو صورت من کشیده بود... یه جوری با تیکه و کنایه با من حرف میزد که انگار از حسادت داشت میترکید... حس میکردم نقشه داشته که شوهرم رو تور کنه و وقتی دیده شوهرم با من ازدواج کرده، کینه ازم به دل گرفته بود. و ازونجا که خیلی خودخواه بود حس میکرد از من سر تره!

خلاصه که بعد از گذشت چندسال انقدر حضور این دختر در کنار شوهرم من رو آزار میداد که دست به دامان ائمه شدم و یک نماز استغاثه خوندم و ازشون خواستم شر این دختر رو کم کنند...

چند ماه بعد متوجه شدم که اون دختر از محل کار شوهرم رفته!!!! خیلی خوشحال بودم. خیلی از ائمه ممنون بودم که درخواستم رو قبول کردند....

اما خبر نداشتم یه خاک بر سر تر از اون قراره بیاد خراب شه تو زندگیم...

و وقتی من متوجه شدم که دیگه صیغه شده بود ... و کار از کار گذشته... این بار نماز استغاثه هم نخوندم 

نظرات 10 + ارسال نظر
مینا شنبه 16 اسفند 1399 ساعت 10:00

خیلی خانمها رو ساده گیر آوردین که میخواهید نسبت به محل کار و روابط محل کار شوهراشون بدبینشون کنید و این ذهنیت رو بدید به خانم ها که همه چیز عادیه و همه ی مردها در حال خیانت به همسرهاشونن!!!!!!!
منو همسرم همکاریم - تعداد زیادی مرد و زن رو توی این 18 سال سابقه ی کارم دیدم
اصلا محیط کار به این بی بند و باری که تو و اینک میگید نیست -همسرم ده تا همکار خانم داشته و داره و مجرد و غیر مجرد- همشون هم میشناسم - روابط راحته همه با هم خوب برخورد میکنن -خاله زنک که باشه و ذهنت منحرف باشه هرنوع رابطه ای رو منظور دار می بینی
این حرف ها چیه آخه

چه قدر جالبه که ازینکه من گفتم "یک" دختر تو محل کار شوهرم وجود داشته که اینجوری بوده به این نتیجه رسیدید که من منظورم اینه که همه در حال خیانت هستند.
هرچند که معتقدم اونقدرا هم که محل کار شما مثبته همه جا اینجوری نیست. من از پستو پیام نمیدم. خودم هم تحصیلات بالایی دارم هم سالها توی این کشور شاغل بودم و روابط رو دیدم. نگاه صفر و صدی نداشته باشید. همه جا همه جور ادمی پیدا میشه

شبنم شنبه 16 اسفند 1399 ساعت 08:44

سلام به نظر من 90 درصد مردا اگه آبی ببینن شناگرای خوبین؟!

بله

پریسا شنبه 16 اسفند 1399 ساعت 01:25

عزیزم مردی که ذاتش بده بالاخره هرز می ره ، حالا همکارش نشد ، می ره سمت اقدس یا هر مونث دیگه .....
یه چیزی برام خیلی جالبه ، چقدر شما شبیه اینکی!!!! هر دو محجبه !! هردو شوهرتون همکاری داشته که میخواسته شوهرتونو تور کنه!! هردو متوسل به دعا شدید ودر اون مرحله شوهرتون رو پس گرفتید اما عاقبت در دام زن دیگه ای افتاده )!! واز همه مهمتر هردو دارین با هوو میسازین!!!خیلی جالب و عجیبه ، اینطور نیست ؟؟

چه قدر جالب...

جیران جمعه 15 اسفند 1399 ساعت 05:41

عزیزم ببخشید فقط از روز کنجکاوی سوال می کنم. تو با شوهرت همکار بودی؟‌ منظورم اینه که اون دختر رو کجا دیده بودی؟ ببخشید اگر سوالم جنبه فضولی داره

نه همکار نبودم. ولی گاهی رفت و امد داشتم اونجا

اینک پنج‌شنبه 14 اسفند 1399 ساعت 19:52

یاد سمیه افتادم.‌گرچه منم دیر فهمیدم. وقتی متوجه شدم که دیگه صیغه شده بود. خیلی ریلکس می گفت باید به احساساتم احترام بذاری و من عاشق شوهرمم!!
حریفش نمی شدم.

منم متوسل شدم به ائمه. سه بار قران رو کامل خوندم و هدیه کردم به ائمه.
بعدش ۲۱ روز دعای یستشیر رو بدون وقفه خوندم.

بالاخره رفت. اگه مونده بود، قطعا پای طلاق من و فروپاشی زندگیم ایستاده بود.

چون نمی تونست به قول خودش زن دوم بشه و من رو کنار خودش ببینه!
خداروشکر که نه خودش کنار اومد و نه پدرش باهاش همراهی کرد.
اونم چادری شده بود.

ولی وقتی مطمئن شد دیگه نمی تونه بمونه، همه رو گذاشت کنار. تازه مشخص شد چه شخصیت بی ثباتی داشته...


همیار فعلی ام اصلا با اون قابل مقایسه نیست. این یکی خوبه. آرومه.میشه باهاش بود

شوهرم پر روها

نگین پنج‌شنبه 14 اسفند 1399 ساعت 18:50

اینجاست که میفهمیم مشکل از مرداس نه زنا
معذرت میخوام شوهر شما اگه میلش نمیکشید دنبال یکی دیگه هم نمیرف.
شاید پندار بدی نسبت به اون خانم داشتی و مشکل از طرف خود همسرت بوده

مریم پنج‌شنبه 14 اسفند 1399 ساعت 16:52

نمیدونم چرا نمیتونم درکت کنم !اینکه مواظب شوهرت بودی دزدیده نشه !مردای واقعی دزدیده نمیشن .بنظرم باید آدمارو رها کرد من حتی تا حالا گوشی شوهرمو چک نکردم با اینکه رمزشو میدونم .بارها تو خونه جا گذاشته اما سمتش نرفتم .هیچ وقت حساسیت نسبت بهش نداشتم بارها با دخترهاو پسرهای مجرد همکار رستوران رفتن حتی خودم تشویقش کردم که مثلا جشن تولد فلان همکارو بره همیشه بهش فضا میدادم‌ هیچ ترسی هم نداشتم چون باورم این بوده آدمارو نمیشه به زور نگه داشت اون شخص خودش باید آدم شریفی باشه و تو این حسو اشتیاق را در اون بوجود بیاری که آرزوش باشه با تو باشه .همیشه مرد باید این حس رو داشته باشه که هرزمان ممکنه تورو از دست بده .شوهرت خیلی خیالش از تو راحت بوده که ترکش نمیکنی الانم همینه چون اون زن رو رها نکرده .در این شکی نیست کار شوهرت خیلی بد بوده اما ببین چقد بهش بها دادی که فکر کرده چه خبره .اون زنها به زندگی تو تعهد نداشتن درقبال تو مسئول نبودن باید همون بار اول اینو درک میکردی این زن نشد زن دیگه !الانم اقدس نباشه یکی دیگه !

مریمی پنج‌شنبه 14 اسفند 1399 ساعت 16:47

سلام خانمی.چقدر سخت هست خدا به دادتون برسه من نمیدانم چرا اقایون تو هر کاری خودشان را محق میدانند وقتی می بینم یک تازه عروس گربه را دم حجله میکشه خوشحال میشم

نازلی پنج‌شنبه 14 اسفند 1399 ساعت 14:56

سمیه ؟

اگر وبلاگ اینک رو با دقت خونده بودی میفهمیدی که سمیه مطلقه نبود!

sweet پنج‌شنبه 14 اسفند 1399 ساعت 14:26

اه چقدر یاد شوهر‌ اینک میفتم .اونم همینطوری هَوَل بود
چرا مردا انقدر عوضین!

اتفاقا شوهر من فقط کاری باهاش ارتباط میگرفت. حواسم خیلی بهش بود. پا نمیداد. وگرنه اون دختره مستعد اویزون شدن بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد