پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

خانواده اقای الف

خانم الف بهم پیامک زده و سال نو رو بهم تبریک گفته... من هربار با دیدن خانم الف خیلی توی فکر میرم... اون یک زن با شرایط مشابه منه. ولی نمیدونه که منم مثل خودش هستم. هیچ وقت باهاش درد و دل نکردم تا از احساساتش در مورد هووش و شوهرش و علت طلاق نگرفتنش بدونم. دراون حد باهاش صمیمی نیستم که برم ازش بپرسم یا برم بهش بگم منم مثل تو ام. تقریبا هیچ کس از دوستان و اشنایانم ازین قضیه خبر ندارن(دقیقش اینه که فقط دو نفر میدونن)

چند سال پیش(وقتی هنوز اقدس نبود) یکبار اقای الف رو به همراه خانم الف دوم، جایی دیدم. خانم رو به اسم میشناختم ولی ندیده بودمش. اونجا فهمیدم. ازش پرسیدم شما اینجا چه کار میکنید؟ یه داستانی سر هم کرد... داستانش خیلی واقعی به نظر میومد... ولی ته دلم و حس ششمم میگفت یه جای کار میلنگه... بعد از اون هر وقت خانم الف اول رو میدیدم کلی با خودم کلنجار میرفتم که بهش ماجرا رو نگم. بگم که چی بشه؟ با دو تا بچه زندگیش جهنم شه؟ اصلا چه تضمینی بود که واقعا کاسه ای زیر نیم کاسه باشه؟ شاید واقعا اون روز اقای الف و خانم الف دوم سر یه اتفاق به هم برخورده بودن! دونستنش نفعی برای خانم الف نداشت. شاید اصلا از قبل میدونسته ... چون مدتها بود ته چشماش غم داشت... حتما علت غمش همین بوده...

حدودا دو سال بعد از اون روز فهمیدم که بله... خانم الف دوم و اقای الف، صیغه کردند. اون روز اینم متوجه شدم که خانم الف اول در جریان هست. درواقع سه تاشون رو با هم دیدم! اونا هم سعی نکردند قایمش کنند! 

بعد از پیام تبریک خانم الف زمان زیادی غرق در افکار و مرور خاطرات اون روزها بودم... خدا بهش کمک کنه... حتما اون هم مثل من سالهای سختی رو گذرونده...

انشالله در سال جدید هیچ زن اولی مثل من و خانم الف قربانی همچین ماجراهایی نشه...

نظرات 5 + ارسال نظر
مریم جمعه 6 فروردین 1400 ساعت 03:03

الله اکبر پ چرا دروغگویی میکنی؟ من اولین بارمه کمنت میزاشتم وای ننه چقد دروغگو هستی پاما دیگه اینجا نمیزارم واااااششششششش

والا اینجا مریم چند تا داریم... یکیشون خیلی اصرار داره من اینکم!

مریم پنج‌شنبه 5 فروردین 1400 ساعت 17:10

وا بسم الله چرا نظرات منا برای پست قبلی تایید نکردی؟ حرف بدی نزده بودما میخواستم اینک میاد سر میزنه خوشال بشه پ چرا تایید نکردی

مگه نمیگی من اینکم؟! دیدم خودم کافیه!!!

ایلی پنج‌شنبه 5 فروردین 1400 ساعت 16:51

به نظر من سوختن و ساختن و تحمل زن اول، بخش اعظمیش به خاطر قوانین مردسالارانه وشور ناست. اصلا عادلانه نیست وقتی زنی عمر و حوونی و چه بسا درامدش رو در زندگی مشترکشون هزینه کرده و یک زندگی آبرومندانه ساخته، یهو یکی از گرد راه برسه و صاحب یک زندگی اماده و بی دردسر بشه. به خصوص اینکه مادرهای ایرانی اکثرا احساسی هستند و رضایت نمیدن که بچه هاشون تو اون زندگی باقی بمونه. این میشه که زندگی همه جوره به کام زن دوم میشه. ایا در اینجور مواقع قانونی وجود داره که از زن حمایت کنه؟ اون بند تقسیم۵۰-۵۰ اموال که اینقدر شل و آبکیه که هیچ. مهریه هم اینقدر خورد و له و قسطی میشه که بیشتر آینه دق برای زن تا زنجیر پای مرد.
من خودم خانمی رو می شتاسم که فوق لیسانس معماری بود و شاغل، وقتی ازدواج کرد، توافق کردند که خانم کار نکنه. وقتی بعد ۱۷ سال تمبان همسرش دوتا شد، کدوم قانون می تونست فقط همین بخش از ضرر و زیانش رو جبران کنه؟

پریسا پنج‌شنبه 5 فروردین 1400 ساعت 11:59

در نگاه اول ظاهرازندگی شخصیه هر زن برای خودش هست که در این شرایط بمونه یا تحمل کنه ، اما وقتی یه تعداد خانمها به این رویه ادامه میدن ، در جامعه اینطور باب میشه که مردان برای خاموش کردن آتش هوس خود به هر کاری دست بزنند و این زن اول هست که محکوم به قربانی شدن و سوختن دل در آتشی است که مرد بوالهوس بپا کرده.

مردی که .... داشته باشه هر طور شده کار خودشو میکنه. حتی اگه تو جامعه باب نباشه... منتها در اون صورت حواسش هست که مخفی کاری بیشتری داشته باشه

فاطمه :) چهارشنبه 4 فروردین 1400 ساعت 18:08

سلام
منم زمان زیادی غرق در فکر راجع به واژه "قربانی" بودم و حس خانمهایی در شرایط تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد