روزهایی که متوجه میشم شوهرم پیش اقدس بوده، خیلی عصبی میشم. اگر اظهار خستگی کنه دلم میخواد فحش بکشم به جونش. گاهی هم مدام فکر اینکه کجا رفتن باهم، مثل خوره به جونم میفته... این جور وقتا همش دلم میخواد به شوهرم تیکه بندازم. نیش و کنایه دار حرف بزنم. اخم هام هم همش توی همه...
سلام علیکم؛
خواهرم، چند تا از یادداشت های شما را با نظرات خوانندگان که عموما خانم بودند خواندم. بیایید از یک منظر دیگر به مسأله نگاه کنیم. خداوند درمورد خلقت زن فرموده برای آرامش است: وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ و از نشانه هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى اندیشند قطعا نشانه هایى است (سوره روم آیه۲۱) فلسفه ازدواج آرامش در کنار هم است .
حضرت امیر فرمود اگر مردی زنی را در کوچه دید که نظرش را جلب کرد بی درنک به منزل برود برای اینکه هرچه این زن دارد، همسرش هم دارد. شاید این موضوع فیزیکی باشد که همسرش هم مانند آن زن، چشم و ابرو و زیبایی ظاهری دارد... وقتی شوهری با دیدن زن بیگانه به جای رفتن به خانه و اختلاط با همسرش به دنبال زن بیگانه می رود یک طرف قضیه می لنگد . یک بار راست حسینی بدون رودبایستی با شوهرت صحبت کن. او را قسم بده و ازش بپرس: اقدس چه چیزی دارد که من ندارم؟ چشم دارد من هم دارم زبان دارد من هم دارم... به گمانم خواهد گفت: دلبری، عشوه، ناز، کرشمه...من فکر می کنم شما به جای آنها، اخم ،قیافه گرفتن ، نق زدن (و با توجه توصیه یکی از خانمها جهنم کردن خانه) داری. عرب مثلی دارد: فی الصیف ضعیت لبن . در یادداشتی که در مورد هل نوشته بودی از روزهای خوش عروسی و ... گفتی. چرا از آن روزهای خوش به این روزهای تلخ رسیدی ؟ قبول دارم یک طرف قضیه جاذبه زن بیگانه است و لی یک طرف قضیه هم دافعه شما بوده است. شما با رفتار خود خانه را جهنم کرده ای و او هم دنبال آرامش است. بهتر از من می دانید دختران فراری قبل از دل بستن به پسر بیگانه تنفر از خانواده را تمرین می کنند چون در خانه محبت نمی بینند به اولین نفری می گوید دوستت دارم دل می بندند چون این اکسیر زندگی(دوستت دارم) را از پدر و مادر نشنیدند...بحث زیاد است اجالتا توصیه می کنم کتاب دو جلدی بهشت خانواده سیدجواد مصطفوی را بخوان به دستوراتش عمل کن خانه بهشت کن. حوری این بهشت باش شوهرت یک دل نه، صد دل عاشقت خواهد شد. نق نزن، انرژی منفی نده اگر نمی توانی حرف شیرین بزنی، سکوت کن. ناز کن دلبری کن. دانه بریز کبوتر عشقت هر کجا باشد برمی گردد...زیاذد به خودت فشار نیاور. بخشی از کارها را به خدا سپار، به خدا توکل کن...اگر توضیح اضافه خواستی در خدمتم. عزت زیاد
خیر این طور نیست
سلام
بیشتر از این خودتو مسخره نکن !!!
چنتا دلیل هست که مشخص میکنه تو اینکی ...
خیلی ناشیانه داری خودتو لو میدی هر چند خودت قبول نداری!!
برادرت که کارش نویسندگیه خب ازش کمک بگیر اگر واقعا به هدفت اعتقاد داری..به من که اعتماد نکردی!!!
مگه برادر اینک نویسنده س؟
سلام دوستم
که بعدش همسرت شنگول نبوده
ببین یا نرفته و یا اینکه دیدارشون موفقیت آمیز نبوده
عزیزم وقتی اون طرف بهشون خوش میگذره کلا اوضاعشون یه طوریه
شایدم اونور زیاد ازش کار کشیده کمرش تا شده!
به اونایی که میگن از کجا میفهمی شوهرت رفته پیش اقدس:
خب وقتی سالها با یکی زندگی کنی دیگه حس و حال و درد و برنامه و...شوهر رو حس میکنی ، بعد متوجه وجود زن دیگه بشی تغییرات تو اینا اغلب از جانب اقدسه
جدای اینا مگه حس ششم نداریم
حتما که شما تمام راههایی که به ذهن میرسه و مقدور و مناسبه رو رفتین پس نباید بگیم ال کن بل کن .
اینکه چقد سخته این موضوع فقط خدا میدونه و بس... اخه چرا باید شوهرت اصن کار رو بکنه؟؟؟
انقد بدم میاد از اینایی که پیام میدن تو این شرایط بیشتر به شوهرت برس از نظر جنسی سیرش کن!!انگار اقدس و امثال اقدس واسه چی افتادن دنبال مرد زن دار!خب واسه همین مسایل جنسی هست و نیاز مالی دیگه!!!تازه شوهرت همیشه پیش شماست تقریبا عادی شدی براش اما اقدس خب تازگی داره کمتر می بیندش.. بالاخره جذابیت داره دیگه... من اگه جای شما بودم کاری میکردم شوهرم بین منو اقدس یکیو انتخاب کنه... نه اینکه یه کاری کنم شوهرم فکر کنه ترسیدم!!!من جای شما بودم وقتایی که از پیش اقدس میامد اصلا تحویلش نمیگرفتم... باید شرایط خونه براش زهرمار بشه تا بفهمه خونش اینجاست و الان اوضاع بده و باید انتخاب کنه یکیو...نه اینکه بهش سرویس جنسی بدم تازه!!
چقدر روی شوهرت تمرکز شدیدا داری؟ دنیا فقط و فقط شده شوهرتو اقدس؟ یه کم عزیزم از این لاکت دربیا از این تمرکزتا دربیا یه کم مطالعه کن دنیاتا بزرگتر کن ما نیومدیم تو این دنیا شوهر کنیم و بچه بیاریم و بعدم خدافز...ما اومدیم که تجربه کسب کنیم و قلبامون را اباد کنیم این شوهر و بچه زاییدن و خانواده ها و...اینها همه نسبتا ظاهری هس متوجهی؟ اون دنیا همش قطع هستش..یه کم روی خودت تمرکز کن شوهرتا ول کن تو یک سقف امن داری بچه هم که داری دیگه تمرکزتا رو کسب علوم و تجربه بزار علوم هم حتما دانشگاهی نیست علوم علمی هست که به درد اخرتت بخوره کلاسای طب سنتی و طب اسلامی را برو یاد بگیر یا اگر علاقه نداری کلاسه رمان نویسی برو کتابخونه عضو بشو من کتابخونه پارک الغدیر را عضوم اینقد استفاده میکنم خیلی عالیه قدر روزاتا بدون قدد لحظاتتا بدون اون دنیا از تو درباره اقدس و شوهرت نمیپرسن ولی از لحظاتت که چیطوری هدر دادی میپرسنا شوهرتم صبر داشته باش نشاشیده شب درازه بلاخره پشیمون میشه
شوهرت اگه واقعا پیش اقدس رفته باشه، به طور پیش فرض باید سرحال برگرده خونه.
اگه مطمئنی پیش اقدس بوده و با حال خستگی اومده خونه ت، به احتمال زیاد باهاش بحث و جدل داشته.
یا اینکه کلا سرکار و اداره ش بوده.
سلام ان شاا... خدا بهت آرامش بده عزیزم
و دل شوهرت رو متوجه وجود نازنینت کنه تا چشمش دنبال هیچ کس دیگه ای نباشه
ان شاا.. بهترین ها رو خدا سر راه اقدس هم قرار بده تا بتونه زندگیش رو مستقل و بدون تکیه بر یک مرد زن دار تشکیل بده!
آمین
از کجا متوجه میشی رفته پیشش؟ خیلی سخته ولی سعی کن شاد باشی تا باطراوت بمونی غصه آدم رو فقط پیر میکنه . بهش فکر نکن رابطه ات رو با شوهرت بهتر کن و سعی کن خونه محل شادی براش باشه که به اون خانم پناه نبره . از لحاظ جنسی هم سیرش کن
من همه اون کارها رو میکنم. ولی خب اقدس هم بیکار نمیشینه. حتما اه و ناله میکنه و ابراز نیاز میکنه، همسر رو میکشه پیش خودش