پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

عشق دختر به پسر

یک فیلم داشتم میدیدم که یک دختری عاشق یک پسر شده بود و چه قدر دلواپس اون پسر بود و با احترام براش دل میسوزوند!!

حالم بد شد... حس کردم اون دختر اقدسه و عاشق شوهرم شده و هی آویزون شوهرم شده. چه قدر چندشم میشه از تصور اینکه این دو تا چه طوری با هم اشنا شدن و به هم دل بستن... دچار تهوع میشم... 

البته الان دیگه کم پیش میاد با این فکرها حال خودمو خراب کنم. ولی قبلا خیلی پیش میومد. با هر جرقه ای مینشستم به داستان بافتن در مورد اتفاقاتی که احتمالا بینشون افتاده! و حال خودمو خراب میکردم...

خاک تو سرت اقدس....

نظرات 3 + ارسال نظر
میترا شنبه 28 فروردین 1400 ساعت 11:23

چقدر مصنوعی اظهار ناراحتی میکنی ، فقط داری داستان می‌نویسی برای تبلیغ چند همسری ولی متاسفانه داستان سرای خوبی هم نیستی ، باز حداقل اینک که تبلیغ میکنه داستانهای بهتری می نویسه.

اره من داستان سرای خوبی نیستم. جای دیگه دنبال داستان بگردید لطفا

پریسا مهربان شنبه 28 فروردین 1400 ساعت 04:55

گیرم که اقدس عاشق باشه.امکان نداره آقای همسر عاشق باشه.مطمئنا اقدس هم خیلی خوش خوشانش نیست.واقعا قشنگ معلومه که رابطه موقت هم دردسر ها و غصه های خودش رو داره بخصوص برای یه خانوم
به نظرم اقدس صد در صد مقصر نیست که همه خاک تو سرها فقط سهم اون بشه

بله شوهرمم مقصره. حتی شوهرم بیشتر متهمه. ولی نمیتونم دعای خاک بر سر شدن برای شوهرم بکنم! چون زندگی خودم به فنا میره!!

فاطمه :) شنبه 28 فروردین 1400 ساعت 00:58

چه خوب که الان کم پیش میاد :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد