میخواستیم برای عید توی باغچه مون یکم گل بکاریم. دیروز به شوهرم گفتم بریم بازار گل، گل بخریم بیاریم. شوهرم گفت اقدس گفته خواستید گل بکارید فلان کارش بکنید بهتره!!!
منتظر نظر ایشون بودم.
شوهرمم نمیدونم چه فکری پیش خودش میکنه راجع به گل کاشتن تو باغچه مون هم میره با اقدس حرف میزنه.
احساس میکنم تو اکواریوم دارم زندگی میکنم. همه زندگیمو یکی داره میبینه...
باید به شوهرت میگفتی خیلی هنر کردی رفتی زن دوم گرفتی در مورد اینکه چیکار میخوایم بکنیم هم میری باهاش حرف میزنی؟؟
بگو تا صبرم سر نیومده به من و این زندگی نصفه نیمه احترام بذار اسم اون زن رو تو خونه من نیار
کم کم نیاد صاحب خونت نشه صلوات
زیادی رو دادی
یه فحش ک میتونی بدی نمیتونی ؟
مثلا بگو اسم اون انتر و جلو من نیار
حالا که موندی و داری ادامه میدی با شوهرت آرام حرف بزن.یه سری قانون بزارید با هم.مثلا چیزهایی که اذیتت میکنه رو بازگو نکنه.اسمش رو نیاره.راجعش حرف نزنه.انگار که وجود نداره.ببین اگر الان راجع همین مثال کوچیک کوتاه بیای پسفردا میگه با هم بریم گل بخریم
بخدا
دیدم که میگم
بنظرم خانمهایی که همسرانشون خیانت میکنه دوراه بیشتر ندارند : یا طلاق بگیرند یا اگه تصمیم به موندن وزندگی با شوهر خیانتکار دارن باید موضوع رو علنی نکنند وتظاهر به ندانستن کنند چون وقتی شوهر بدونه همسر مطلع هست دیگه ازادانه راجع به موضوع حرف میزنه و قضیه رو علنی میکنه که باعث رنجش بیشتر خانوم میشه
خیلی صبور هستی
جدی علت جواب ندادنت چیه؟
خواهش میکنم بگو
مگه میشه یه زن انقدر به ستوه بیاد ولی جواب نده
یعنی شوهرت انقدر بد وظالمه
یعنی واقعا مردای متدین هم انقدر ظالمانه رفتار میکنن؟
دلم ریش ریش میشه برات
همش داری توی خودت میشکنی
چقدر شوهرت میتونه رنج کشیدنت رو ببینه وبروی خودش نیاره؟
جواب بدم اون قانع نمیشه. فقط شروع یک جر و بحث جدیده
یه بار که با حرفت بزنی تو دهنش دیگه جرات پیدا نمیکنه درمورد اون زن پیش تو حرف بزنه.بهش بگو حق نداری حتی حرف اونو بزنی ...