پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

ضربه اول

هر زنی اولش که میفهمه شوهرش سراغ زن دیگه رفته با خودش فکر میکنه مگه من چی کم گذاشتم؟ من چه اشتباهی کردم که این کار رو کرد؟

ولی اگر زن از منجلاب افسردگی این ضربه بتونه بیرون بیاد میفهمه لزوما به خاطر مشکلات زن نبوده که مرد دنبال زن دیگه رفته. کم کم اعتماد به نفس ادم بهبود پیدا میکنه.

کاری به مردایی که زن اول رو کلا ول میکنند ندارم. منظورم کسایی هستن که با اینکه همچین کاری کردن ولی تصمیم ندارن زندگی اولشون رو رها کنند.


اما منکر این هم نمیشه بود که گاهی واقعا زن اول ناخواسته شوهرش رو به سمت ارتباط با زن دیگه هل میدن. 

یک زن و شوهر جوانی بین آشنایان دور ما هستند. توی اینستا پیج دختره رو من داشتم. دختره با اینکه یک بچه شیرخوار زیر 6 ماه داشت دائم با دوستان مجردش پارک و کنسرت و رستوران و مهمونی بود. چند روز پیش از یک نفر شنیدم دختره رفته درخواست طلاق داده! چرا؟ چون فهمیده شوهرش با یه دختره تو محل کارش دوست شده!! در اینکه پسره غلط زیادی کرده که هیچ شکی نیست. ولی اون دختر هم صد در صد در لغزش شوهرش مقصر بوده. ادم وقتی ازدواج میکنه مسئولیت و تعهد داره. نمیشه دیگه مثل زمان مجردی با دوستها بره ددر دودور!


نظرات 9 + ارسال نظر
زهرا جمعه 30 دی 1401 ساعت 17:38

متاسفم ولی با اون قسمت که تقصیر خیانت مرد رو گردن بعضی زنها و رفتارشون میندازین مخالفم. مسئولیت رفتار و انتخاب هرکس شخص خودشه. مرد برای لذت جویی خودش خیانت می کنه نه به خاطر رفتار زن که اگه اینطور بود می تونست تکلیف زن اول رو مشخص کنه اونهم حق زندگی برای خود داره.
اگر مرد زنش رو به خاطر نافرمانی بکشه هم همین منطق رو خواهید داشت؟ اینهم یک رفتار انتخابیه که مثل خیانت مسئولیتش گردن خائنه

نسیم پنج‌شنبه 29 دی 1401 ساعت 08:15

درسته رابطه با دوستان نباید مثل قبل ازدواج باشه ولی باز نمیشه قضاوت کرد ما خونه شون نبودیم شاید اونم از بی توجهی شوهرش به ستوه اومده وقتشو با دوستاش پر کرده و....

گاهی هم اینجوری که شما میگی هست
ولی خب رفتارهای اشتباه این دختر بیش از چیزیه که من نوشتم. و البته که شوهرش هم مقصره

666 چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت 16:09

حالا خودت هم فهمیدی نوشته های این وبلاگ درد و دل نیست و هدفداره قصدت هم مثل اینک عادی سازی توی جامعه است بماند که شاید خود اینکی
شما آدمای تنیده توی پیله ی دین همه رو ابله فرض می کنید هرچند بعضی ها واقعا ابله اند
صداقت اولین اصل دینه که متاسفانه علمدارهای دین و معنویت ما بویی ازش نبردن و صرفا یه استراتژی میشناسن و فکر میکنن دنیا صفر رو یکه- لعنت به نادانی و کم دانی و بی خردی

عجب!
اره اره... چرا خودم قبلا نفهمیده بودم... الان فهمیدم! چه جالب! خودم قبلا نمیدونستم دارم هدفمند مینویسم الان با این پستی که نوشتم خودمم یهو فهمیدم عه انگار من هدف دارم!

زهرا چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت 11:54

این چرندیات از ذهن مریض امثال تو و اون اینک بدبخت تراوش میکنه

حیف که بلاگ اسکای شکلک بی ادبی نداره برات بفرستم!

شبنم چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت 10:17

سلام وقتی با اینکه خودت ضربه خورده ای این جور فکر می کنی و می دونی بعضی وقتا ما زنا خودمون باعث میشیم نشون از بلند نظری و فکر بازت داره
نشون می ده چقدر فهمیده ای

الی چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت 09:55

پس قبول داری تو هم یه جایی کم گذاشتی و به همین دلیل شوهرت رفته با اقدس؟؟؟
بعدم چون حقوق انسانی با هم برابره دختره هم هر جا شوهرش کم گذاشت بره با یه پسر دیگه
واقعا از ماست که بر ماست...

چرا اسمون ریسمون میبافی. متنم رو درست بخون

فاطمه :) سه‌شنبه 27 دی 1401 ساعت 21:49

موافق حرفت نیستم. وقتی بعضی خواسته های شخصی با انتظارات نقش مادرانه و همسرانه در تزاحم قرار میگیرن آدم باید بتونه مدیریت کنه. یکم کوتاه بیاد و اولویت رو به نقشش بده، ولی نه کاملا و صد درصد. قرار نیست ازدواج باعث کم شدن ارتباط آدم با دوستانش بشه. میشه ساعتی که شوهر سر کاره آدم یه قرار نهار دوستانه بذاره و بچه رو هم ببره یا بسپرتش به مادری کسی...
نه متاهلی و نه مادری نباید باعث شن یه زن خودش رو به کل فراموش کنه و کاملا فدا بشه. همونطور که نباید فردگرایی انقدر زیاد شه که نقش مادری و همسریش رو پس بزنه.

من با وجود بچه و همسر، حتی مسافرت کوتاه دوستانه هم میرم. ولی مدیریت میکنم که آسیب نزنم.
اتفاقا اینجوری وقتی آدم به خودش احترام میذاره اون همسر هم یاد میگیره که زنش هم شخصیت و نیاز خودش رو داره

ولی همه چی با زبون نرم. همه چی در نهایت تدبیر. زن اگر در وظایف خانه داری و محبت عاطفی و جنسی و حفظ اقتدار مردش درست و عالی عمل کنه، مردش رو نرم میکنه و به تفریحات زنونه و دوستانه خودش هم میتونه برسه

یه کسی رو میشناختم که زندگیش شوهرش بود. روزی چند دست لباس عوض میکرد که با لباسی که آشپزی کرده و بوی غذا میده پیش همسرش نیاد. همیشه همه چی عالی برای همسرش فراهم بود. ولی در نهایت همسرش دنبال صیغه کردن این و اون بود. شناخت من از آدمهای دور و نزدیک اینه که بعضی از زنهایی که زیااااادی وقف شوهرن و خودشون رو فراموش میکنن، همسرانشون قدرشونو نمیدونن و سراغ دیگران میرن. خیلی عجیبه برام که چرا اینجوریه ولی متاسفانه گاهی نتیجه عکس میده

منم نگفتم کلا زن ازادی های خودشو فراموش کنه. منم دورهمی های دوستانه رو میرم.
اونی که مثال زدم واقعا افراط داشت. نوشتم هر هفته. ولی یادم رفت بنویسم حتی مهمانی های شب هنگام!

گلی سه‌شنبه 27 دی 1401 ساعت 19:33

خدا شفات بده با این تفکرات و توجیه هات

حمید سه‌شنبه 27 دی 1401 ساعت 19:04

همیشه هم این مردها نیستن که خیانت می‌کنن. من یکی رو سراغ دارم بیچاره کارگر کارخونه‌ی چسب سازیه و مثل سگ داره جون می‌کنه واسه سرپا نگه‌داشتن زندگیش؛ هرچی درمیاره میده به زنش و زنش هم میره هرجور که دوست داره عشق و حال می‌‎کنه و پولارو میماله.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد