پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

جایی که اقدس نیست

یه وقتهایی یک سری تفریحات و مسافرت هایی پیش میاد میریم که میدونم اقدس در حال حاضر اصلا نمیتونه چنین سفرهایی با شوهرم بره. 

وقتی در اوج سرخوشی در چنین تفریحاتی هستم با خودم میگم: اقدس دلت بسوزه. تو کجایی الان. خدا رو شکر که نمیتونی اینجوری با شوهرم خوش بگذرونی. ایشالله هیچ وقت هم نتونی. چه قدر خوبه که تو اینجا نیستی....

نظرات 5 + ارسال نظر
ملیحه شنبه 13 خرداد 1402 ساعت 01:44

هیچوقت بهش اجازه نده دائمش کنه حتی اگر با دوز و کلک ووعده ووعید خواست خامت کنه،امیدوارم خدا به همسرت درک بالایی بده تا بتونه شرایط روحیت رو درک کنه

سحر یکشنبه 7 خرداد 1402 ساعت 00:08

در حال حاضر نمیتونه بره!؟
خودتم منتظری دائمش کنه ها

تحلیل های شاخدار!

فریبا شنبه 6 خرداد 1402 ساعت 23:04

از کجا میدونی نمیتونه یا تا حالا نرفته؟؟

چون خانوادش خبر ندارن چه غلطی کرده!

نسیم جمعه 5 خرداد 1402 ساعت 15:55

چطور میتونی با وجود این غم بزرگ احساس سرخوشی کنی اونقدر که به زبون بیاری
واقعا برام سواله

دور تز جون مادرت رو از دست بدی، بعدش دیگه هیچ وقت نمیتونی احساس خوشی کنی؟!

تراویس بیکل پنج‌شنبه 4 خرداد 1402 ساعت 22:45 https://travisbickle1.blogsky.com

این قدر کینه ای نباش خواهرم.دلت رو دریا کن.هر کس خدایی داره،هر وقت ناراحتی قرآن بخون،دعا بکن.
باورت نمیشه ولی خیلی برات دعا میکنم شاهچراغ که میرم.
ایشالا خدا آرامش رو به زندگی تو و اقدس و همه بیاره.شاید خواست خدا بوده خواهرم.اینجوری نگو،قلبت رو صاف کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد