پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پنهان نوشت

حرف هایی توی دلم هست که به هیچکس نمیتونم بگم.اینجا مینویسم تا سبک شوم

پیام

امروز شوهرم و اقدس خیلی بهم پیام دادن. رفتن رو مخم. دارم وسوسه میشم برم سر گوشی شوهرم فضولی کنم....

گام اول

امروز خیلی زیر پوستی گام اول رو برداشتم. به یک واسطه پیام دادم و سعی کردم یک مرحله بهش نزدیک بشم.

خبری در راه است

یه اتفاق جالب داره میفته... ممکنه راهی باز بشه بدون اینکه اقدس مشکوک بشه بتونم بهش دسترسی پیدا کنم. بدون اینکه نیاز بشه خودمو معرفی کنم.

ممکن هم هست نشه... باید دو هفته ای صبر کنم ببینم چی پیش میاد

یک خاطره ی سیاه

امروز پیرو سوال بچه م در مورد پنچر شدن ماشین پرت شدم به چند سال پیش. یک روز که تلخیش رو هنوز در اعماق وجودم حس میکنم. 

من باردار بودم، اون موقع رابطه من و همسرم به شدت پر تنش و سرد و تلخ بود. دچار خونریزی شده بودم. رفته بودیم بیمارستان و استرس زیادی داشتم. در راه برگشت از بیمارستان متوجه شدیم ماشین پنچره. کنار اتوبان سر ظهر گرما پیاده شدم تا شوهرم لاستیک رو عوض کنه. اونم روزه بود و توی گرمای ظهر خیلی اذیت شد. هیچ کلامی بینمون رد و بدل نمیشد. شوهرم رو با یک من عسل هم نمیشد تحمل کرد.... خیلی روز بدی بود.... من مسبب روابط خیلی بد خودم و شوهرم در اون روزها رو فقط و فقط اقدس خاک بر سر میدونم. کثافت بگیره زندگیت رو که زندگی من رو چندین سال تلخ کردی. و ذره ای از اون کثافت زندگیت به سمت من و بچه هام نیاد الهی. 

جایی که اقدس نیست

یه وقتهایی یک سری تفریحات و مسافرت هایی پیش میاد میریم که میدونم اقدس در حال حاضر اصلا نمیتونه چنین سفرهایی با شوهرم بره. 

وقتی در اوج سرخوشی در چنین تفریحاتی هستم با خودم میگم: اقدس دلت بسوزه. تو کجایی الان. خدا رو شکر که نمیتونی اینجوری با شوهرم خوش بگذرونی. ایشالله هیچ وقت هم نتونی. چه قدر خوبه که تو اینجا نیستی....

یواشکی

نمیدونم چی شده باز اقدس یه عالمه پیام میزنه به شوهرم. امروز هربار داشتم از یک متری شوهرم رد میشدم و گوشی دستش بود، زیر چشمی نگاه میکرد ببینه من دارم سمتش میرم یا نه! 

شاید آه و ناله برای شب قدر بوده

سال نو

کمی بعد از اینکه سال تحویل شد شروع کردم به شوهرم گیر دادن که بهم عیدی بده. اونم موبایلش رو برداشت و برام یه مبلغی رو کارت به کارت کرد. بلافاصله بعدش هم دقیقا همون مقدار رو برای اقدس کارت به کارت کرد.

اصلا عیدیه کوفتم شد.

اقدس...الهی هر یک ریال پولی که شوهرم بهت میده فقط خرج دوا درمون و بدبختیات بشه. الهی خیرش رو نبینی. الهی این سال سالی باشه که گور سیاهت رو از زندگی من گم میکنی. 

خاک بر سر بی لیاقتت




ارزونی تو

یه وقتا که شوهرم توی زندگی بدقلق بازی درمیاره دلم میخواد به اقدس بگم این شوهر ارزونی خودت. بیا ورش دار ببر من یه نفس بکشم

خبیث

اقدس

هیچ وقت دوست ندارم مادرت به عزات بشینه. چون خودم یه مادرم. اگر قراره بمیری دعا میکنم با مادرت با هم بمیرید! که مادرت غصه نخوره.

ولی ازین که تو داغ عزیزات به دلت بشینه اصلا ناراحت نمیشم... انقدر خبیث شدم.

فقط امید وارم مرگ عزیزات باعث نشه بیشتر اویزون این شوهر بشی. 

تبلیغ

اینایی که فکر میکنن من زیر پوستی دارم تعدد رو تبلیغ میکنم واقعا انسانهای جالبی هستند!!! من رو یاد ادمایی میندازن که همش توهم توطئه دارن!!

بعد شما که انقدر تحلیلگران حرفه ای هستید بگید چرا من چند ساله دارم درجا میزنم و در راه تبلیغم هنوز هی دارم به اقدس و شوهرم فحش میدم؟ اها... لابد رد گم کنیه! افرین بهش فکر نکرده بودم. یه سوال دیگه... توی کل وبلاگم چند تا پست در تایید تعدد نوشتم و چند تا فحش و بد و بیراه؟  اصلا همین پست قبلیم که گفتم پسره غلط زیادی کرده... در راستای تبلیغ تعدد بود فکر کنم! شاید باید مینوشتم پسره خیلی کار خوبی کرده و حق داشته! نه؟ 


اونایی که هنوز فکر میکنند من اینک هستم که از دسته اول خیلی باحال ترن و موجبات خنده من را فراهم می کنند!