"خنگ های دوست داشتنی" صفت مناسبی برای مردهایی هست که دنبال تعدد میرن!
دوست داشتنی که میگم، نه ازون بابت که چون بی وفایی کردن دوستشون داریم! نه... ازین بابت که عین یه بچه ی گوگولی، خنگ بازی هاشون گاهی باعث میشه خنده بر لب زن هاشون بیاد و خودشون رو لو میدن....
طفلکیا... D:
این روزها که مرگ و میر به علت کرونا زیاد شده... گاهی به این فکر میکنم که اگه من بمیرم و چند روز بعد شوهرم اقدس رو بیاره توی خونه م... چه جوریا میشه...
مثلا با شوهرم کمد من رو بیرون میریزن... بعد اقدس با دیدن وسایل من چه فکرایی تو ذهنش ممکنه بیاد! لباس هام، صندلها،کیف ها و...
یا وقتی میره سر کابینت های اشپزخونه، با خودش میگه چه با سلیقه اینجا رو چیده! یا میگه چه قدر کابینتش پره!
یه گوشه هایی از خونه ممکنه کثیف مونده باشه. مثلا زیر میز تلویزیون یا هود اشپزخونه! اونجاها رو ببینه بگه چه زن نامرتبی بوده!!!
ازین فکرای مسخره...
قدیما یه پیج تو اینستا میخوندم، یه خانمی همسر مردی شده بود که زنش فوت کرده بود و دوتا بچه داشت.
از حس خودش مینوشت که مثلا وقتی از تو کابینت ادویه برمیداشته، فکر اینکه زن قبلی شوهرش این ظرف ها رو پر کرده چه حسی رو بهش منتقل میکرده... زنی که عاشق بوده و شوهرش هم عاشق اون... یا مثلا وقتی میخواسته یک سری ظرف و ظروف رو رد کنه و نو بخره، با مقاومت اعضای خونه مواجه میشده...
اگه بمیرم بعدش چی میشه؟
شوهرم اهل استیکر های عاشقانه دانلود کردن نیست. گاهی که یه استیکر عاشقانه خوشگل میفرسته... حسم اینه که اقدس اونو براش فرستاده!
یک سوال دارم... مخصوصا از کسانی که فکر میکنند تنها اقدام عاقلانه پس از خیانت همسر، طلاق هست و لاغیر!
اگر پدر شما بره زن دوم بگیره، ارتباطتون رو با پدرتون قطع میکنید؟!
کلا عکس العملتون در برابر پدرتون چی خواهد بود؟
پ.ن: خودم میفهمم رابطه پدر و فرزندی با رابطه زن و شوهری فرق داره! دنبال جواب خاصی هستم...
توی یک پیج اینستا یک چالش گذاشته بودن که دوست داشتید جای کی بودید؟
یه عده قابل توجهی جواباشون اینجوری بود:
جای زنِ دوست پسرم
جای زنِ عشقم
جای دختری که عشقم باهاش ازدواج کرده
....
خب خاک تو سرتون کنن.... یعنی واقعا دوست دارید جای زنی باشید که داره بهش خیانت میشه؟! احمق های اویزون. خجالت هم نمیکشن که با مرد متاهل ارتباط دارن
یک فیلم داشتم میدیدم که یک دختری عاشق یک پسر شده بود و چه قدر دلواپس اون پسر بود و با احترام براش دل میسوزوند!!
حالم بد شد... حس کردم اون دختر اقدسه و عاشق شوهرم شده و هی آویزون شوهرم شده. چه قدر چندشم میشه از تصور اینکه این دو تا چه طوری با هم اشنا شدن و به هم دل بستن... دچار تهوع میشم...
البته الان دیگه کم پیش میاد با این فکرها حال خودمو خراب کنم. ولی قبلا خیلی پیش میومد. با هر جرقه ای مینشستم به داستان بافتن در مورد اتفاقاتی که احتمالا بینشون افتاده! و حال خودمو خراب میکردم...
خاک تو سرت اقدس....
هر سال موقع ماه رمضون کلی خوشحال بودم که همسر یک ماه پیش اقدس نمیره! اگرم بره دستش کوتاهه!!!
حالا دو تا ماه رمضونه که کرونا داریم و کلا همینجوریشم کم میره پیش اقدس چه برسه به ماه رمضون! لذتش برام کم شده!!
حکایت اون جوکه هست که توی یک شهری کرایه ماشینا رو کم میکنن مردم میرن اعتراض میکنن! شنیدین که؟!
روزهایی که متوجه میشم شوهرم پیش اقدس بوده، خیلی عصبی میشم. اگر اظهار خستگی کنه دلم میخواد فحش بکشم به جونش. گاهی هم مدام فکر اینکه کجا رفتن باهم، مثل خوره به جونم میفته... این جور وقتا همش دلم میخواد به شوهرم تیکه بندازم. نیش و کنایه دار حرف بزنم. اخم هام هم همش توی همه...
همون طور که قبلا گفتم، وقتی من تصمیم گرفتم طلاق نگیرم و به زندگی مشترکم ادامه بدم، قاعدتا باید رابطه م با همسرم رو ترمیم میکردم. وگرنه زندگی میشد محل جنگ و دعوا. پس همه تلاشم رو کردم و میکنم که حداقل ظاهر رو حفظ کنم، هرچند که از درون داغون بودم. سعی کردم به هر نحوی حال خودم رو بهتر کنم، اعتماد به نفسم رو افزایش بدم و توانمندی هام رو تقویت کنم.
اما این بدین معنی نیست که من موافق تعدد شوهرم هستم. هرچند که اصل تعدد رو قبول دارم که برای جامعه لازم هست. اما نه اینکه یکی مثل شوهر من پاشه بره یهو بی خبر زن بگیره! این که تعدد و صیغه برای چه کسانی هست درین مطلب جاش نیست.
در این سالها گاهی هم رفتارم با تصمیمم همسو نبوده و احساساتم غلبه کرده. هرچند که در کل همیشه سعیم بر این بوده که کیفیت زندگی مشترکمون رو بالا ببرم... حتی گاهی به دروغ جلوی شوهرم تظاهر به چیزهایی کردم که واقعا احساس درونیم نبوده.
پس... نظرم به طور کلی این نیست که تعدد بلااستثنا برای همه خیانت محسوب میشه و از ریشه کار غلطیه.
اما با اینکه هر دختری اویزون مرد متاهل بشه یا هر مردی راحت پاشه بره زن دوم بگیره هم مخالفم.
صیغه و تعدد شرایط داره
امروز توی یک کانالی این مطلب رو که از زبان یک خانم با شرایط مشابه من هست دیدم...
شما هم بخونید:
"این متن رو برای آقای مجردی که به این تصمیم در همراهی با شوهرم انتقاد داشتن و کسانی مینویسم که مسیر رسیدنم به این تصمیم و همراهی با همسر در هر حلالی رو نمیدونن:
۱. #ازدواج_موقت سه سال پیش رو حس کردم و متاسفانه با تجسس مطمئن شدم که داره اتفاقهایی میفته، و اول چندماه غیرمستقیم تذکر دادم، بعدش مستقیما به رو آوردم و وقتی ایشون البته به حق معتقد بود که این موضوع فقط به خودش مربوطه و سوالش این بود که من این مدت برات کم گذاشتم که جوابم منفی بود، چون با ورود اون خانم به طور مخفی، مشکلی به مشکلاتمون اضافه نشده بود، درسته که ارتباط خودمون به دلیل کم مهارتی هر دو کیفیت خوبی نداشت، اما منصفانه که بگم، اون خانم وقتی محرم همسرم بود، مشکل جدیدی اضافه نکرد به ما...
فقط من اون موقع #غیرت_زنانه داشتم که الان سعی میکنم نداشته باشم...
۲. خواستم بدونید که منم میفهمم که برای تنهایی با هر خانم لازم نیست محرمیت اتفاق بیفته، اما وقتی همسر من اینو میخواست و گناه هم نیست، چند تا مسیر دارم:
*زندگی رو رها کنم و برم! و منم بشم یکی از خانم هایی که حاضرم به خاطر حمایت نصفه و نیمه یک مرد در زندگیم، با مردی به مدت کوتاه محرم بشم...(این نکته رو اولین بار که مشاورم گفت:
که اگر بری از این زندگی، تو هم میشی یکی از خانم هایی که بعدا میری دنبال محرمیت موقت...
اونقدر بهم تلنگر زد که هنوز خیلی خوب یادم مونده که چه نکته مهمیه...)
*چشمم رو ببندم و به روی خودم نیارم و اینطوری همسرم رو تنها بگذارم که حتما مخفی کاری، چالشهایی داره که آرامش هر دومون میره...
*و راه سوم اینکه خودم باشم و کمک کنم که این جریان با سلامت و عاقلانه پیش بره...
کدوم راه به صلاحه و عاقلانه تره به نظرتون؟"